معنی بانفوذ و بااعتبار

حل جدول

بانفوذ و بااعتبار

استخوان دار

استخوان‌دار


بااعتبار

‌باپرستیژ


از ستاره شناسان بانفوذ در جهان

صوفی رازی

لغت نامه دهخدا

بانفوذ

بانفوذ. [ن ُ] (ص مرکب) (از: با+نفوذ) که نفوذ دارد. متنفذ. مقتدر. مؤثر. بااثر.

مترادف و متضاد زبان فارسی

بااعتبار

باارزش، پادار، صاحب‌اعتبار، متمول، محترم، معتبر، معتمد، موثق،
(متضاد) بی‌آبرو، بی‌اعتبار، نامعتبر


بانفوذ

منتفذ، قدرتمند، تاثیرگذار


صاحب‌اعتبار

بااعتبار، پولدار، بانفوذ، متنفذ، معتبر

فارسی به انگلیسی

بانفوذ

Almighty, Important


آدم‌ بانفوذ

Influence, Mover And Shaker


آدم‌ بانفوذ (خودمانی‌)

Heavyweight

فارسی به ایتالیایی

بانفوذ

influente

واژه پیشنهادی

فارسی به عربی

معادل ابجد

بانفوذ و بااعتبار

1522

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری